o*o*o*o*o*o*o*o ابی که هنوز تو بهت مکانی بود که برای اولین بار در عمر ۲۵ ساله ش میدید و درگیر حلاجی کردن حرفها و پیشنهاد فیروز عمید وکیل پایه یک دادگستری و مشهور شهر تهران بود، با غرور گفت
o*o*o*o*o*o*o*o همه چی از اونجا شروع شد که طبق معمول بعد از ظهرها غلوم آتیشی، کریم جیرجیرک، مِیتی هوش،جلال خاک انداز، اکبر فِنچ، جوات رادار و رحیم ننه قمر که همه بروبچه های بازارچه بودن، تو قهوه خونه مش حسن جمع شده و منتظر رییسشون یا همون ابی سیریش بودن فقط خدا می دونست که این هفت نفر به اضافه ابی سیریش که همه اسمشونو هشت داداش گذاشته بودن،چه خاطراتی از روزهای بچگی و بدو بدو کردن ها و سربه سر مغازه دارای بازارچه گذاشتن ها، نداشتن هرجا گوسفندی کشته میشد هر هشت نفر التماس کنان حاضر میشدن و از صاحب گوسفند میخواستن که بجول ها _استخونیه که در مچ پا گوسفند بین دو غوزک قرار داره _ رو بهشون بده. یه کیسه پر از بجول داشتن که تابستون ها از صبح علی الطلوع تا نصفه شب، همشونو گوشه بازارچه کنار هم میچیدن و شرطی بازی میکردن! تکرار در بجول بازی یا قاب بازی از اون ها قاب بازهای حرفه ای ساخته بود که با بچه های بازارچه های نزدیک هم مسابقه میذاشتن کم کم واسه خودشون یه تیم هشت نفره درست کردن و مثه ورزش فوتبال مسابقات داخل محله ای و خارج محله ای و فینال و خالصه هرچی دلتون بخواد، مسابقه ردیف کردن تو بچه ها ابراهیم یا به قول دوستاش ابی بدجور پیله بود! به طوریکه همه بهش می گفتن ابی سیریش وچون تا چیزی رو که میخواست بدست نمیاورد، دست از تالش و کوشش نمی کشید. همین باعث شد، همه اونو به عنوان رییس گروه قبول کنن هرکدوم از این بچه ها واسه خودشون لقبی داشتن که براساس خصوصیت رفتاریشون، شکل و قیافه شون بود؛ مثال کریم جیرجیرک خیلی حرف می زد. اکبر فِنچ خیلی ظریف و ریزه میزه بود. غلوم آتیشی اهل دعوا، مهدی یا همون مِیتی هوش مغز متفکر گروه، جالل خاک انداز بین صحبت همه می پرید و جواد یا همون جوات رادار، جاسوس و خبر چینشون بود. رحیم ننه قمر هم وابستگی عجیب به ننه ش قمر خانم داشت داشتم میگفتم که همه در قهوه خونه مش حسن منتظر رئیسشون ابی سریش بودن که جوات رادار خبر مهمی رو از نوچه های خَز کاظم قرو قاطی که محل پلاس شدنشون، بازارچه چند خیابون اونور تر بود، بده رمضون مافنگی سینی به دست به سمتشون اومد سام علکوم آقایون هش داداش! شای داغ آوردم. نوش ژونتون سینی چای رو روی میز گذاشت غلوم آتیشی نگاهی چپ چپی به استکانهای نصفه از چایی کمرنگ و نعلبکیهای حاوی چای و سینی یه مَن چرک انداخت قفسه سینه شو صاف کرد و بادی تو غبغب انداخت نفله! باز که نصفه چایی رو تو سینی حروم کردی؟ چرت رمضون پاره شد و خاکستر داغ سیگار گوشه لبش، روی پای لختش که داخل یه دمپایی مثال سفید بود ریخت! در حالیکه خم میشد تا خاکسترو که بدجور پاشو سوزونده بود ازپشت پاش برداره با لحن شاکی وبلند گفت شته؟؟ گُرخیدم غلوم آتیشی دست برد و یه استکان کمر باریک که خطهای طالیی دور کمرش به دلیل شستشو و کهنگی یه خط درمیون محوشده بودن، برداشت.استکانو به لبش برد و یه هورتی کشید. اخماش در هم رفت و استکانو تو نعلبکی کوبید که بقیه ش هم از سرش پرید و به اطراف سینی پاشید دِ بزنم صدای.... ال اله اال ا... . آخه مافنگی اینو که از شیر حموم پر کردی! ولرمه! چای داغت اینه وای به حال چای سردت دستشو بلند کرد که یه پس سری حسن مافنگی رو مهمون کنه که صدای یکی از گوشه قهوه خونه بلند شد
چجوری انقد راحت خیانت میکنین؟ ما حتی همسایمون اثاث کشی میکنه میره تا یه سال به حرمتش جواب سلام همسایه جدید رو نمیدیم :( o*o*o*o*o*o*o*o یه پيرزنه 90 ساله عکسشو میبره عکاسی میگه اینو برام فتوشاپ کنید نه ارایشم کنید نه جوونم کنید عکاسه میگه پس چیکار کنیم؟ پیرزنه میگه یه گردنبند الماس و یه انگشتر یاقوت به عکسم اضافه کنید که بعد مرگم عروسام اونقد دنبالش بگردن تا نفسشون در بیاد 😐😂 o*o*o*o*o*o*o*o یارو میزنه تو گوش جفر جفر میگه از عمد زدی یا شوخی یارو میگه عمدی جفر میگه خوب کردی اصلا حوصله شوخی نداشتم 😂😂 @~@~@~@~@~@ رفتم فروشگاه کلی خرید کردم یارو فاکتور بهم داده منم با کلی اعتماد به نفس کارت بانکمو دادم بهش وايساده منو نگاه میکنه 😒 میگم کارت خوان ندارین؟ میگه چرا ولی کارت اتوبوسو نمیخونه 😂😂 o*o*o*o*o*o*o*o برو اشغال عوضی تا نزدمت با اون قیافت تو خیابون با یکی حرفم شد ترسیدم تو روش بگم خیلی گنده بود 😐 لطفا دس به دس کنین برسه بهش 😕😂 o*o*o*o*o*o*o*o یه بار بابام میخواست منو تو خونه تنها بذاره گفت از هیچی نترس، از تنهایی، تاریکی،جن،روح،پیرزن مو قرمزی که تو کمده... نترسیا افرین بعدم رفت 😐😢 @~@~@~@~@~@ سر خیابون منتظر تاکسی بودم برم جایی تاکسی جلوی پام ترمز کرد گفت بپر بالا منم دو سه بار بالا پایین پریدم نمیدونم چرا رفت 😕 ولی خدایی خوب پریدم لیاقت نداشت 😒😂😂😂 o*o*o*o*o*o*o*o یه رفیق دارم بچه پولداره هیچ تصوری از بی پولی نداره زنگ زده میگه عید بریم ترکیه؟ گفتم داداش پول ندارم گفت از حسابت بردار 😐 پشمام 😐 o*o*o*o*o*o*o*o یه دونه موز خریدم شد 2200 تومن پوستشو کندم گذاشتم رو ترازو وزن کردم وزن پوستشو در 2200 ضرب کردم بعد تقسیم بر وزن کل موز کردم قیمت پوستش شد 900 تومن هیچی دیگه یه خورده تلخ بود فقط😂😂 @~@~@~@~@~@ تو یه مجله خارجی خوندم هر ادمی سالانه 8 تا دوست از جنس مخالف پیدا میکنه از این موضوع نتیجه گرفتم که من ادم نیستم 😐 o*o*o*o*o*o*o*o رفتم آشپزخونه دیدم یه قابلمه رو گازه توش اب خالیه داره قل میزنه اشک تو چشام جمع شد به مادرم گفتم من شام خوردم 😢 زیر قابلمه رو هم خاموش کردم گفت نفهم اب گرم کن خراب شده دارم داغ میکنم بابات کله شو بشوره 😡😡😂😂😂 o*o*o*o*o*o*o*o نوشته به نداشته هایت فکر نکن، ببین با داشته هایت چه کاری میتوانی انجام دهی بیا این 39 هزار تومن ته حسابمو بگیر ببینم خودت چه گهی میتونی بخوری 😡😂 @~@~@~@~@~@ یه کتاب تقویت اراده در 14 روز خریدم دوساله اراده نکردم بخونمش *moteafesam* *moteafesam* o*o*o*o*o*o*o*o چند روزه که حالت سرماخوردگی دارم ولی سرما نمیخورم احتمالا ویروسا و گلبولای سفید از راه دور فقط به هم فوش میدن 😂😂 o*o*o*o*o*o*o*o یه بار تا 3 ظهر خوابیده بودم بابام اومد گفت بلند شو دیگه خرس گنده عصر شد از جام پاشدم بش گفتم اگز بی هدف از خواب بیدار شدید بهتر است بخوابید. استیو جابز با دستاش یقمو گرفت از پنجره اتاقم انداختم بیرون گفت ادم های بی ارزش را نابود کنید. هیتلر :( @~@~@~@~@~@ دختره میوفته تو دریا میبینند کوسه کاریش نداره از کوسه میپرسن جرا نخوردیش میگه پارسال یه دختر خوردم اینقد کرم مالیده بود که هنوز اسهال دارم 😖😂😂 o*o*o*o*o*o*o*o یه بار داشتم درس میخوندم دوس دخترم اس داد سلام چیکار میکنی؟ گفتم درسا اشکمو در اورده گفت درسا کیه، بای من 😐 درس ها 😕 درسا 😂 کانون فرهنگی اموزش، قلم چی 😳 o*o*o*o*o*o*o*o اینقدری که من دنبال پیدا کردن طول و عرض پتو هستم اگه دنبال نیمه گمشدم میگشتم تا الان پیداش کرده بودم 😂😂😂 @~@~@~@~@~@ رفتم ازین چشم بندایی که خارجیا موقع خواب میزنن خریدم که مثلا با ارامش بخوابم هر وقت میزنم همش استرس دارم یکی بیاد بپره رو شکمم 😂😂 o*o*o*o*o*o*o*o ﺁﻫﺎﯼ ﭘﺴﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﯿﻦ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺭﺍﺟﺒﻪ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ نظر ﻧﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﺮﺩﻭﻧﺲ…😡😡 ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨﯿﺮ ﻗﺒﻠﻨﺎ ﺍﺑﺮﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻨﻢ ﯾﻪ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﯼ ﺯﻧﻮﻧﻪ ﺑﻮد😉 ﺷﻤﺎ ﯾﺎﺩﺗﻮﻥ ﻧﻤﯿﺎﺩ ﺍﻟﺒﺘﻪ😁😆😆 o*o*o*o*o*o*o*o اين يكي رو عمرا اگه شنیده باشید: يه انار با مامانش میره بیرون، وسط راه به مامانش میگه:مامان؟! 😂😂😂 مامانش ميگه چيه حتما آب انار داري...؟ ميگه نه، رب انار دارم...😂😂😂 @~@~@~@~@~@ خانم های عزیز امشب تسبیح به دست بگیرید، برای شادابی پوستتون و آرامش روانتون صدمرتبه بگید : می خواست بخره خودم نذاشتم (ذکر ضدافسردگی زنان بی کادو)😂😂 o*o*o*o*o*o*o*o یک روز ملانصرالدین خرش را در جنگل گم می کند.☹️ موقع گشتن به دنبال آن یک گورخر پیدا می کند😐 به آن می گوید: ای کلک لباس ورزشی پوشیدی تا نشناسمت😂😂😂 o*o*o*o*o*o*o*o در سال ۵۷ هیچکدام از راننده تاکسیها تحصیلات دانشگاهی نداشتند ، اما هماکنون تمام رانندههای تاکسی و اسنپ دکتر و مهندسند ! اگه این پیشرفت نیست پس چیه 😊😊 @~@~@~@~@~@ تا دقایقی دیگر شاهد درگیری طرفداران ولنتاین با طرفداران سپندارمذگان خواهیم بود البته واسه من فرق نداره وسط این دعوا کادوی منو بدین برم😂 o*o*o*o*o*o*o*o سیب کیلویی 14 تومن بعد از گذشت چند هزار سال باز هم سیب رفت جزو میوه های ممنوعه ... حالا هی باز ایمان نیارید😕😅 o*o*o*o*o*o*o*o اين قدر به عمه فحش نديد اون دنيا بايد جواب پس بديد اصلأ تو قرآن هم داريم كه "عمه يتسائلون" يعنی در مورد عمه سؤال میشه ازتون...!!!😂😂😂 @~@~@~@~@~@ طرف نوشته بود: انگار تو قفسم، دلم گرفته از دیدن آدما، خسته شدم از آدما!😔😭 منم زیر پستش نوشتم: شب میام باغ وحش در قفستو باز میکنم برگردی به دامان طبیعت! با اینکه بلاک شدم اما ارزششو داشت😂😂😂 o*o*o*o*o*o*o*o زن به شوهرش میگه : دیشب خواب دیدم برام یه انگشتر الماس خریدی، به نظرت تعبیرش چیه !؟ شوهرش میگه تا شب ولنتاین صبر کن معلوم میشه .😎 زن شب ولنتاین با کلی ذوق و شوق کادوشو باز می کنه می بینه توش یه کتاب تعبیر خواب از امام جعفر صادقه .... 😅😂😂😂 o*o*o*o*o*o*o*o ﭘﺪﺭ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ: ﺷﺮﻁ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ؛ ﺍﯾﻦ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺭﻭ از ﺑﺎﻻﯼ ﮐﻮﻩ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﺘﯽ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺯﺵ ﮐﻢ ﺑﺸﻪ بیاری من بخورم😅 ﭘﺴﺮ ﺭفت و ﺑﺮﮔﺸﺖ ﭘﺪﺭ ﺩﺧﺘﺮﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩ ﺩﯾﺪ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﭘﺮﻩ! !و اونو خورد😶 ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﺎ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﮐﺮﺩ. ﺍﺯ ﭘﺴﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪﻥ ﻣﺎ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺁﺏ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﯾﺨﺖ ﻭﻟﯽ ﺣﺎﻻ ﭘﺮ ﺑﻮﺩ!🤔 ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ: ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﻋﺸﻘﻢ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﺍﺷﮏ ﺑﺮﯾﺰﻡ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺷﮑﻬﺎﻡ ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﯾﺨﺖ ولی چون کافی نبود توش جیش کردم😌💦 این داستان قرار بود عاشقانه بشه ولی هر کاری کردم نشد😐😂 @~@~@~@~@~@ ﺷﻨﮕﻮﻝ ﻣﻨﮕﻮﻝ 2019 ﺗَﻖ ﺗﻖ ﺗﻖ ﺗﻖ ﻣﻨﻢ ﻣﻨﻢ ﻣﺎﺩﺭﺗﻮﻥ ﯾﺎﺭﺍﻧﻪ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ😌 (ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﺎﺯ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ) ﺳﺮﻭﺍﻥ ﺟﻌﻔﺮﯼ ﻫﺴﺘﻢ😏 ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺑﺮﯾﺰﯾﺪ ﺗﻮ ﻣﺎﻫﻮﺍﺭﻩ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺟﻤﻊ ﮐﻨﯿﺪ😂😂 به همين برکت🍔 اگه اينو شنيده بودين😂 o*o*o*o*o*o*o*o تو دستشویی عمومی بودیم یکی خیلی باشخصیت داشت میگفت: بنظر من باید تعداد توالت عمومی های شهرو زیاد کنن یکی بلند گوزید... بغل دستیش گفت تصویب شد...! کلأ ملت شادی هستیم ما 😂😂 o*o*o*o*o*o*o*o کافیه کات کنی در عرض 1 ماه 9 تا بچه با همون اسم تو فامیل به دنیا میاد 3 تا البوم با اون اسم بیرون میاد 4 تا فروشگاه زنجیره ای با همون اسم تو محلتون باز میشه چه خبره 😂😄 @~@~@~@~@~@ هیجده سالم بود لب پنجره اتاقم سیگار میکشیدم بابام اومد گفت داری چیکار میکنی؟ گفتم سیگار میکشم 😌 اومد دستشو گذاشت رو شونم گفت مرسی که بهم دروغ نگفتی بعد هولم داد افتادم رو تراس طبقه پایینی 😭😂😂 o*o*o*o*o*o*o*o مردم تو ایوون ویلاشون میخوابن عشقشون براش گیتار میزنه اونوقت منم شباااا زیر پنجره اتاقم یه وانته هی استارت میزنه لامصب روشنم نمیشه اخه😐😂😂 o*o*o*o*o*o*o*o یکی از تفریحات ناسالمی که دارم اینه که هر وقت میریم شهربازي چند تا پیچ و مهره با خودم میبرم هر وسیله ای که سوار میشیم به بغل دستیم که اصولا ادم ترسوییه میگم یا خدا این دیگه از کجا باز شد 🤪😂😂😂 دکتر هم رفت گفت سالمی😝😂😂 @~@~@~@~@~@ چرا مسیح و ارش جفتشون باهم از رفتن یه دختر گلایه دارن؟ یکم قضیه بودار نیست؟ 🤔 o*o*o*o*o*o*o*o خواننده هاي مرد تقريبا واسه همه اسماي دخترونه آهنگ خوندن: مريم، پونه، نسترن، طناز، حتي آمنه و حليمه و خديجه. ولي شما تا حالا شنيدي يه زن بخونه: اصغر..چه قشنگه چشمات..ممّد چه ميخنده لبهات؟ يا مثلا تو جعفر مني و ميَو پس عشوه نريز و بيَو؟ مچکرات از قرقری o*o*o*o*o*o*o*o متفاوت ترین حیوون تو جهان افتاب پرسته نه تنها موجود بیریختیه بلکه... خدا رو هم قبول نداره افتاب رو میپرسته شرط میبندم بیشعور نمازم نمیخونه 😂😂 @~@~@~@~@~@ یه بار رفته بودیم مهمونی یکی دو ساعت که نشستیم یه دفعه دختر کوچیکه ی صاحب خونه گفت دایی! شما کی میرین؟ داییشم گفت چی کار داری؟🤔🤔 دختره: ما کباب داریم مامانم گفته وقتی شما رفتیم میخوریم 😐😂😂 o*o*o*o*o*o*o*o من و باران هر دو منتظریم من منتظرم اون بباره بعد ماشینمو بشورم اون منتظره ماشینمو بشورم بعد بباره 😑😑😂😂 o*o*o*o*o*o*o*o یه روز 40 تا کله رو با 40 تا پاچه میندارن تو دیگ و از طرف میپرسن از کجا بدونیم کدوم پاچه مال کدوم کلس؟ میگه زیر پاها رو قلقلک میدیم هر کله که خندید میفهمیم مال اون کلس 😂😂 @~@~@~@~@~@ یکی هست تو قلبم 😍 که اسمش گلبول قرمزه و کارش خون رسانیه 😐 اقا من توانایی پست عاشقانه ندارم هر کی منو میخواد همینم دیگه واالااا 😐😕😂😂 o*o*o*o*o*o*o*o بابام سر صبح گیر داده پاشو بریم کوه اخه پدر من بز کوهی تا حالا چند بار خونه ما اومده که هی ما بریم کوه خودمونو کوچیک کنیم؟😐😂😂 o*o*o*o*o*o*o*o خب دیگه خانومای عزیز وقتشه از فاز ولنتاین در بیاین برین تو فاز خونه تکونی 😐😂 @~@~@~@~@~@ همه ی شماهایی که امروز بابت حمل اون خرس صورتی بزرگ به من پوزخند زدین خیلی خوشحالم کردین خیلی استرس داشتم جسد توی عروسک لو بره 😐👹 o*o*o*o*o*o*o*o اولین و اخرین باری که کادو ولنتاین گرفتم، پارسال بود دوستم میخواست بره دسشویی کادوشو داد دست من خیس نشه 😐😑😂 o*o*o*o*o*o*o*o یه سری بچه بودم خوابم نمیبرد بعد بابام گفت صلوات بفرست خوابت میبره چهارصد هزار تا اینا صلوات فرستادم یهو دیدم صبح شد بلند شدم رفتم مدرسه 😭😂 @~@~@~@~@~@ ولنتاین ولنتاین ننگ به نیرنگ تو پول جوانان ما می چکد از چنگ تو😡 حالا نمیخواد با اهنگ بخونید معمولی ام بخونید قبوله 😂 o*o*o*o*o*o*o*o هر شب اندازه ی چهار تا DVD خواب میبینم صبح که بیدار میشن اندازه ی یه تیزر 20 ثانیه ای هم یادم نمیاد 😐 @~@~@~@~@~@ وقتی یهو اب میره تو یقت 😖😖😂
وقتی بی پولی همه مغازه ها اون جنسایی رو دارن که . . . .. . . تو دلت میخاد ♦♦---------------♦♦
شب سردى بود... پيرزن بيرون ميوهفروشى زُل زده بود به مردمى كه ميوه مىخريدند. شاگرد ميوهفروش، تُند تُند پاكتهاى ميوه را داخل ماشين مشترىها مىگذاشت و انعام مىگرفت پيرزن با خودش فكر مىكرد چه مىشد او هم مىتوانست ميوه بخرد و ببرد خانه... رفت نزديكتر... چشمش افتاد به جعبه چوبى بيرون مغازه كه ميوههاى خراب و گنديده داخلش بود. با خودش گفت چه خوبه سالمترهاشو ببرم خونه. مىتوانست قسمتهاى خراب ميوهها را جدا كند و بقيه را به بچههايش بدهد... هم اسراف نمىشد و هم بچههايش شاد مىشدند. برق خوشحالى در چشمانش دويد... ديگر سردش نبود پيرزن رفت جلو، نشست پاى جعبه ميوه. تا دستش را برد داخل جعبه، شاگرد ميوهفروش گفت دست نزن ننه! بلند شو و برو دنبال كارت!» پيرزن زود بلند شد، خجالت كشيد. چند تا از مشترىها نگاهش كردند. صورتش را قرص گرفت... دوباره سردش شد... راهش را كشيد و رفت چند قدم بيشتر دور نشده بود كه خانمى صدايش زد : مادرجان، مادرجان!» پيرزن ايستاد، برگشت و به آن زن نگاه كرد. زن لبخندى زد و به او گفت: «اينارو براى شما گرفتم سه تا پلاستيك دستش بود، پُر از ميوه؛ موز، پرتقال و انار پيرزن گفت: دستت درد نكنه، اما من مستحق نيستم زن گفت: اما من مستحقم مادر. من مستحق داشتن شعور انسان بودن و به همنوع توجه كردن و دوست داشتن همه انسانها و احترام گذاشتن به همه آنها بىهيچ توقعى. اگه اينارو نگيرى، دلمو شكستى جون بچههات بگير زن منتظر جواب پيرزن نماند، ميوهها را داد دست پيرزن و سريع دور شد... پيرزن هنوز ايستاده بود و رفتن زن را نگاه مىكرد. قطره اشكى كه در چشمش جمع شده بود، غلتيد روى صورتش. دوباره گرمش شده بود... با صدايى لرزان گفت: پيرشى ننه، پيرشى!... خير ببينى... ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ هيچ ورزشى براى قلب، بهتر از خم شدن و گرفتن دست افتادگان نيست
ﭘﺴﺮﯼ ﺑﺎ ﺍﺧﻼﻕ ﻭ ﻧﯿﮏ ﺳﯿﺮﺕ، ﺍﻣﺎ ﻓﻘﯿﺮ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﻣﯿﺮﻭﺩ ... ﭘﺪﺭ ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﻓﻘﯿﺮﯼ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﻃﺎﻗﺖ ﺭﻧﺞ ﻭ ﺳﺨﺘﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﭘﺲ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺩﺧﺘﺮ ﻧﻤﯿﺪﻫﻢ !!... ﭘﺴﺮﯼ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ، ﺍﻣﺎ ﺑﺪﮐﺮﺩﺍﺭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﯿﺮﻭﺩ، ﭘﺪﺭ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺧﻼﻕ ﭘﺴﺮ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : ﺍﻧﺸﺎﺀﺍﻟﻠﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ !... ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ : ﭘﺪﺭ ﺟﺎﻥ؛ ﻣﮕﺮ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﺑﺎ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ؟؟ ...!!!! ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
فقیر بودن زیاد بد نیست خوبیش اینه میتونی دارایی هات رو بشماری قدر بودن ها رو بیشتر میفهمی قدر محبت های کوچیک و هدیه های کوچیک رو بیشتر میفهمی ساده چیزی رو از دست نمیدی عادت میکنی به لب مرگ و زندگی نفس کشیدن عادت میکنی به لحظه هایی که اگه یکم سخت تر بهت بگذره از پا در میای یاد میگیری قانع باشی ، راضی باشی ولی وقتی مدت زیادی فقیر بمونی چیزی میاد سراغت به اسم حسرت حسرت غذای خوشمزه حسرت امکانات بیشتر حسرت خونه ی بهتر و این حسرت ها تبدیل میشن به عقده تبدیل میشن به آه و ناله از زندگی و ناله ها باعث میشه مزه و طعم زندگی رو در اون لحظه از دست بدی بهتره یکم فکر کنیم چه فرقی میکنه شکمت رو با کباب و جوجه سوخاری پر کنی یا با نون و ماست چه فرقی میکنه داخل نرم ترین تخت دنیا بخوابی یا روی زمین خدا مهم اینه که بدونی برا چی داری زندگی میکنی و هدف داشته باشی برای بودنت اون موقع خوردن و خوابیدن و امکانات دنیا برات بی معنی میشه و تمام زورت رو میزنی که به هدف هات برسی حتی با فقر و سختی هدف هات رو درست انتخاب کن *شیخ المریض*
زندگی میگذرد ، تو به آرامی کنارش بگذر شده لنگان لنگان ، یا که آرام آرام بکناری بنشین و نگاهی بنداز که چه تند میگذرد همه هستند مشغول گر زمین خورده کسی زیر پا له گشته بهتر است برگردیم بی خیاله دور اطرافو همه شلوغیاش همه عادت دارند بزنند حرف به پشت سره هم حال چه سازی زندگی بر میلش یا که از برای خود زندگی را سازی زندگی را خود ساز بر خودت سخت مگیر نون ماست هم میکند سیر هنوز میشود پشت موتور ، از وجوده گرمای پدر لذت برد گاه پیاده باشی مزه اش دلچسب است ریزه سنگ های جاده ؛ نوک کفشی خواهند تا برقص در آیند بی پولی بد دردیست ، همه چی هم پول نیست ، بوسه ی مادرها گرمیه دست پدر خنده های ته دل دست و پای سالم رفیقانی مشتی گاهی وقتا کافیس تا که بی پول باشی ، تا تو هم دریابی همه چی هم پول نیست زندگی بیهودس با چونین رسمی که ؛ همه دارند از پیش زندگی معنی اش خندیدن در سختیس که اگر هر سختی به تو گیرش افتاد تو فقط میخندی زندگی یعنی که تو همی میخندی به همه بدبختیت زندگی معنی اش خندیدن در سختیس شیخ المریض عمو حسین پیرزاد :shock: اولش متنی همینا رو گفتم بعد دیدم شعره نو شد :shock:
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم